گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۸ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

او تنها کسی عه که من با دیدن خنده‌ش می‌تونم انقد بخندم که دلم درد بگیره😂

حتا وسط گریه‌م...

۲۱ دی ۹۵ ، ۲۲:۴۴

ما، این طوری می‌ریم سفر ولی، این‌که چه‌طوری بر می‌گردیم حالا بماند... (😂)

#آخرین_سفر_بیست_و_هفتی


۲۱ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۹

می‌آد می‌گه می‌فروشم! 

نمی‌پرسم چند، نمی‌گم چه‌قدر و فقط می‌خرم...

گره می‌زنم.

گره‌ی کور😁

۱۴ دی ۹۵ ، ۱۹:۱۴

هر سال آخر امتحان ترم یه برگه‌ای به زور می‌دن دست ما، به عنوان نظرسنجی در مورد معلم‌ها.

یکی از سوال‌ها فک کنم اینه که آیا معلم برا شما علاقه ایجاد کرده است؟

خب باید بگم آقای ژاله من رو ترکونده...

۱۳ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۱

معلم‌های دیگه‌مون، بدعادت‌مون کردن...

که وقتی برای یه درس می‌ریم سراغ درس‌نامه‌ی کتاب‌کارها، فک می‌کنیم معلم کارش رو درست انجام نداده...

#هع

۱۱ دی ۹۵ ، ۲۳:۰۲

توی فیلم، وقتی مادربزرگ مریم فهمید که پسرش شهید شده، گیج و گنگ توی حیاط راه می‌رفت و در و دیوار حیاط و آسمون رو نگاه می‌کرد.

یاد خودم افتادم.

وقتی که فهمیدم مادر دیگه رفته، رفتم توی حیاط تا یه جای خلوت زیر آسمون خدا پیدا کنم، ولی نبود! همه جا آدم بود، همه جا!

۰۹ دی ۹۵ ، ۲۱:۵۲

این تقصیر من نبود که دیر رسیدم!

حالا باید گاهی فقط نگاه کنم...

۰۸ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۹

B

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۲ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۳