گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

الان، نه روز گذشته. ینی شدم هجده سال و نه روزه...

نه روز پیش توی مدرسه، من رو با چشم‌های بسته کشیدن توی اون اتاق کوچیک و با تمام توانشون تولدت مبارک رو فریاد زدن...

وقتی که برام شمع گرفته بودن سعی کردم تک‌تک‌شون رو نگاه کنم، دلم می‌خواست ازشون عکس بگیرم وقتی دارن هجده شماره رو برام می‌شمرن...

#دلم_تنگ_می_شه

۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۸

- دیگه نمی‌دونم ارتباط این بیت رو با قبلی چه جوری درست کنم!

* فعلن تا همین‌جاشم یه چیزی گفتی توقع نداشتم بگی!!

- میشه اینو معنی‌ش کنم ی دقه؟

* نه به معنی کردنت نیازی نداریم...

:| 

من دیگه وااااقعن از این کلاس خسته شدم!


۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۵۷

- زیر و بم بودن صدا، حتا گاهی به گوش آدما هم بستگی داره... 

  می‌گیم گوش طرف سنگینه...

گوش طرف سنگینه، می‌شنوم و می‌رم تو حال خودم. یاد روزهایی می‌افتم که می‌اومدم تو خونه، می‌دیدم صدای تلویزیون تا آخر زیاده و مادر چسبیده بهش.

صدام رو نمی‌شنوه که صداش می‌کنم!

نه می‌تونم داد بزنم و صداش کنم، نه می‌تونم دستم رو بذارم رو شونه‌ش تا متوجه‌م بشه، از ترس این که از جا بپره. فقط باید وایستم و یواش یواش وارد محدوده‌ی دیدش بشم تا ببینت‌م.

اون روزها خیلی ناگهانی تموم شدن...

من هنوزم باور نکردم انگار!

۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۳۴