گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

امسال سالی بود که دو تا روز مادر داشت! شما روز اول بودی و امروز نبودی...

روز اول کارت تبریک‌ت رو از بچه‌ها تحویل گرفتی و دیروز کارت تبریک‌ت رو گذاشتن کنار عکس‌ت...

روز اول من بغل‌ت کردم و بوسیدم‌ت ولی دیروز پدر بغلم کردن و گفتن گریه نکن...

توی فیلمی که روز مادر اول گرفتیم، می‌گن ان‌شاءالله روز مادر ۱۲۰ سالگی‌ت رو جشن بگیریم، یکی می‌گه بیش‌تر، امروز می‌گم ان‌شاءالله با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها جشن گرفته باشین...


روزت مبارک مادر عزیزم❣

۳۰ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۴۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۵۸

کش‌مکش سر این‌که کی زودتر از در بره بیرون، بس بود برای این که من تو رو با خودم بیارم خونه...

:)

۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۰۱

روی زمین نشسته بودم و فیزیک می‌خوندم.

روبه‌روم دراز کشیده بود و فیزیک می‌خوند.

هر چند دقیقه یه بار، چشاش می‌رفت. می‌زدم به پاش که بیدار شو! چشماش رو تا ته باز می‌کرد و فیزیک می‌خوند😂

دلم می‌خواست فیزیک رو بذارم کنار و نگاهش کنم، فقط نگاهش کنم...

۲۱ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۲۹

مامان‌بزرگه از زور ناراحتی، گریه کرد و خون‌دماغ شد و اشهدش رو خوند.

امیر گریه کرد و داد زد و باباش رو صدا کرد.

مامان و باباش و منیره اومدن و مامان‌بزرگه آروم شد.

منیره گریه کرد.

مامان‌بزرگه بغل‌ش کرد و گریه کرد.

۰۱ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۸