گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۵۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

دیشب داشتم فیلم روز مادر دو سال پیش رو نگاه می کردم، گریه ام نگرفت! چون عادت دارم به بودنش!!

جای خالیش رو که تو خونه می بینم بغض می کنم! چون عادت ندارم به نبودنش!!

 

من توی شادی، ناراحتی، ترس، هیجان و ... یادتم!

این ینی، تو کتارمی نه؟!



#مادر

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۳۳

در آرزوی رویت...


خدایا خوابش هم نمی شه؟؟

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۱۶

چه چیزها که نشد...


چه دردها که کشید...

چه دردها که کشیدیم...

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۱۰

روزهای پس از او...


می دونستم که خسته ست،

می دونستم که بدنش دیگه تاب نداره،

می دونستم که دل کنده،

می دونستم که قراره جای خالیش رو تحمل کنیم...

اما

هیچ وقت فکر نمی کردم این قدر زود!

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۳۸

شش


اون روز، تمام درد و ترس و گنگیم رو تو یه جمله خلاصه کردم و نوشتم...

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۳۴

رفتی...


کاش بابا این رو یادش رفته باشه...

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۵

اگر روزی صاحب فرزندی شدم قطعا بهش گوش زد خواهم کرد که،

بری دانشگاه هدفون نبری، بااااااختی! -____-

۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۰۲


همین طوری!
چون دلم هوای روزای قشنگ گذشته رو کرده...
۱۱ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۳

یه احساس گندی بهم می گه که این حرفم رو باور نمی کنی، ولی امیدوارم که این احساسم همون قدر که گنده غلط باشه...

توی این دنیا، بعد از خانواده و فامیل که جونم براشون در می ره، دو نفر هستن که بدون این که کاری بکنن، می تونن طوری حالم رو خوب کنن که چشمام برق بزنه!

و تو اولینی...

۱۱ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۰

خانم الف!

تو کل اون دانشکده، من شما رو فقط دوست می‌دارم!

ولی

آخه

گنننند زدی با این برنامه ریختنت خانم الف عزیزم -_____-

۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۵