خانهی ما شش نفره شد...
روزی خواهد رسید که من قرآن به دست بین عدهای سیاهپوش میگردم.
بین عدهای که تعداد خوبی خالهزنک دارند.
عدهای که دائم به من میگویند گریه نکن.
عدهای که نمیدانند «غم آخرت باشه» معادل است با این که بعد از این اولین نفر بمیری.
عدهای که تعدادی از آنها سایه و لاک مشکی زدهاند و مثلن عزادارند.
عدهای که میخواهند دائم نشان بدهند که ما آمدیم.
عدهای که چشمهایشان و گوشهایشان را تیز میکنند تا همهچیز را برای بقیه، بعدن تعریف کنند.
آن روز، هیچکس حال مرا نخواهد فهمید، وقتی که وارد یک خانهی شش نفره میشوم.
خدایا!
در آنروز راضیام کن از اتفاقات، خوشحالم کن از آزادیها، صبورم کن در رویارویی با عزیزان.
خدایا...
خدایا! زمان رو نگه دار!
دارم خیلی دوستش میدارم...
هر چی که بگذره، به زمان دوریمون نزدیکتر میشیم.
زمان رو نگه دار!
#رمیصا💓