گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۵۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

ینی

واااااقعا

انتظار داشت من اون‌طوری با سارا حرف بزنممم؟؟؟!

.

.

.

فقط کاش یه روزی برسه که بتونیم دوباره مثل قبل باشیم! :)

دلم برا خنده‌ش تنگ شده!! :))

۲۹ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۲۱

Who's this man that's holding your hand and talking about your eyes?? 




#آهو

۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۱۷

آقای داروساز!

نمی دونم چرا و به چه دلیل ولی به طرز بدی حس می کنم تو همونی هستی که باید باشی!! ندیده! نشنیده! حرف نزده!

ولی حتا اگه تو خودت باشی، من الان آماده نیستم برای بودن باهات. اصلا...

تازه! آیا می دونستی که بابام از شیمی بدش میاد؟؟ :دیییییی



درد این جاست که با وجود این حس مسخره ی من که تو خودتی، کافیه پشت تلفن به مامانت بگن: نه! و تو بری و پشت سرت هم نگاه نکنی...

۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۲۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۵۲

هر دفعه به این نتیجه می‌رسم که دیگه نباید این حرف‌ها رو بزنم!

دیگه نباید حرف‌های قشنگ رو به مخاطبش بگم!

ولی هر دفعه دلم نمی‌آد که این حس قشنگ رو به آدم‌های قشنگ زندگیم هدیه نکنم...

اما چرا این آدم‌ها حواسشون نیست؟؟

چرا این آدم‌ها هر دفعه من رو پشیمون می‌کنن؟؟

و

چرا من هم‌چنان ادامه می‌دم؟؟؟؟؟؟

جواب آخری رو می‌دونم! چون دنبال اونی‌ام که عوض نشه، خسته نشه، نترسه، عقب نکشه...

۲۴ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۳۱

راست می‌رم: ارشولی رنکه!

چپ می‌رم: ارشولی رنکه!

مستقیم می‌رم: ارشولی رنکه!

به دّرررررک که رنکهههه!!! اگه یه دلیل باشه که من برا رنک شدن تلاش کنم، بستن دهن این ملتی عه که این پسره رو کردن تو چشم من  -____-

عح


۲۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۳۱
همیشه وقتی آخرای شارژ کارت متروم می‌رسه، یه هزار تومنی می‌ذارم تو یه قسمتِ قابلِ دست‌رسیِ کیفم که اگه یهو پول برای اتوبوسم کم بود و حساب نشد، سریع بدمش به راننده و اون هم صد تومن بقیه‌ش رو بهم پس نده و حرص بخورم از دزدی‌های ریز و احمقانه‌ی مردم تحت‌فشار، ولی خیالم راحت باشه که مردمی که سوار اتوبوس بودن علاف نشدن!
القصه!
دیروز صبح شارژ کارتم رو چک کردم و دیدم خب حله، می‌شه رفت و برگشت.
بعدازظهر که داشتم برمی‌گشتم، کارتم رو گرفتم دستم و از اتوبوس پیاده شدم و رفتم که بزنم رو اون دستگاه! یک بار زدم، بوق ممتد. دوباره زدم، نشد.
کیف‌پولم رو سریع درآوردم که پول بدم به راننده اما دریغ از یک دونه سکه!!!! حالا چه غلطی کنم آخههههه!!
رفتم سوار اتوبوس شدم به راننده گفتم: من پول نقد ندارم -_- 
گفت: کارتت رو بده! 
کارتم رو که دادم دستش دیدم یاخداااا! این که کارت مترو نیست آخه!! کارت دانشجویی عه -____-
کارت متروم رو درآوردم و بلیط رو حساب کردم و دستم رو دراز کردم که کارت دانشجویی‌م رو از راننده بگیرم، کارت رو داد دستم و گفت: برو به سلامت...
نفهمید که اونی که دستشه کارت دانشجوییه و من اسکل بازی درآوردم ولی باز هم می‌تونست به خاطر معطل شدنش داد و بیداد کنه!!
یه خوش‌اخلاقی خاصی داشت در وجودش :)
۲۴ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۳۳

الان که به اوضاعمون نگاه کنیم، خییییییلی به هم ریخته ست! 

ولی این انقلاب هییییییچ فایده ای هم که نداشته باشه، این فایده رو داشته که تو محرم، صفر، فاطمیه، شعبان و رمضان، متنوع ترین مراسم ها برگزار می شن (با همه ی بدی ها و کاستی هاشون) و ما توی عمرمون حرف حساب های زیادی می شنویم...



22 بهمن مبارک!!

۲۱ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۱