گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۳۳ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

می‌فرماد که:

تو این غربتی که هستم دارم می‌میرم حالی‌ت نیست!

بازم دستت تو دستم، می‌خوام بگیرم حالی‌ت نیست!

اوووق؟!

۱۷ دی ۹۶ ، ۲۲:۰۲

کاش یه روزی یه دختری جرئت کنه، جلو سردر دانشگاه یه بنر بزنه: 

ریش خود را کوتاه نکنید!! رسما کودک می‌شوید...

یا مثلاً یه کمپینی راه بیوفته با هدف مقابله با عدم وجود ریش!!

می‌دونم هییییچ ربطی به من نداره ولی آخه...

#اوف

۱۷ دی ۹۶ ، ۱۳:۳۹

اگر کسی رو تو اولویت گذاشتید، دلیل نمی شه براش تو اولویت قرار بگیرید...

۱۶ دی ۹۶ ، ۱۹:۰۲

چرت و پرت های نامفهوم را با ما بخوانید!!

خودم می فهمم دری وری می گم بابا!

۵ نظر ۱۵ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۶

یک ترم رفتم دانشگاه و به اندازه ی چهار سال خسته شدم!

چرا؟

چون توی هیچ کدوم از لحظات، خودم نبودم...

فیلتر شدن تلگرام به گذروندن یک هفته بدون آدم های غریبه، خیلیییی کمک کرد!

(هر چند که این دختره هی اس ام اس می ده که من از درس عقب افتادم، طبیعیه؟؟ و من بهش نمی گم که ببیییین! من سر کل امتحان های دبیرستان از درس عقب بودم و تو آحرین لحظات تموم کردم! الان هم با توی سهمیه ای یه جام...)


مرسی که ریختید تو خیابونا -_- 

۱۵ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۳

دارم آناتومی می خونم!

فصل دستگاه گوارش!

هیچ وقت فکر نمی کردم روزی این قدر از طحال بدم بیاد...

۱۳ دی ۹۶ ، ۲۱:۲۲



دوستش دارم ولی سنتی ش یه چیز دیگه ست...
۱۳ دی ۹۶ ، ۱۹:۰۴

همون لحظه‌ای که یه راننده‌ی اتوبوس راضی شده به خاطر چند هزار ریال بیش‌تر با اتوبوس‌های دیگه کورس بذاره و مسافرهاش رو از عقب اتوبوس به جلوی اتوبوس پرت کنه، یه میوه‌فروش حاضر شده به خاطر چند ده هزار ریال بیش‌تر خودش رو به حواس‌پرتی بزنه و باقی‌مانده‌ی  پول رو پس نده، یه کارمند حاضر شده به خاطر چند صد هزار ریال بیش‌تر رشوه بگیره و هم‌زمان با همه‌ی این‌ها، یه اختلاس‌گر چند صد هزار میلیارد ریال رو به جیب زده و رفته...

اون‌وقت دانشجوی خر فکر می‌کنه اگه وحشی‌بازی در بیاره، خیلی هنر کرده و مُرده ولی ذلت نپذیرفته...

۱۳ دی ۹۶ ، ۰۹:۳۸

از حال و روز این روزهای دانشگاه سوالی نداری؟

از سطل آشغال های آتیش گرفته؟

از دانشجوهای ستاره دارمون؟

از سیاست زده هایی که چون یه روزی تونستن در دانشگاه رو از لولا بشکونن فک می کنن تونستن مراتب اعتراضشون رو به گنده های مملکت برسونن؟

از حالت تهوع م نسبت بهشون؟

سوالی نداری؟

مطمئن باش اگه اینا رو ازم بپرسی به خوبی می تونی اذیت م کنی و باز من برم توی فکر که آیا این اذیت کردن ها همون اذیت کردن های معروفه؟ یا صرفن یه خوش گذرونی ساده ست؟

راستش اون سوالا رو می خواستم از خودت بپرسم و الان اگه تلگرام وصل بود ازت پرسیده بودم...

اما یادم اومد که مکالمات مون، صرفن حرف هایی بوده که تو شروع شون کردی، چون ساعت از دوازده گذشته بوده!

کاش دیگه از ساعت دوازده شب به بعد، گوشی ت رو بذاری کنار...

کاش دیگه مزاحم فکرم نشی...

قرار نیست به خودم اجازه بدم که صحبت رو باهات شروع کنم! 

۱۲ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۶

د آخه الان که تلگرام قطعه، اون گوشی رو از airplane mode در بیار :|||||

با تمام احساساتم sms دادم ... -_-

۱۲ دی ۹۶ ، ۱۲:۲۸