گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۵۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۰

من واقعا دوستت دارم!





اکثر اوقات یه طور دوست داشتنی ای لپاش قرمزه که اگه جایی غیر از خیابون و دانشگاه می دیدمش، امون نمی دادم بهش :دیییی

یه شیرازی دوست داشتنی...

۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۰۵

بابا!!!!

واقعا عقلتون نمی رسه که عمومیا رو یه وقتی باز کنین که همه بهش دست رسی داشته باشن نه فقط سال بالاییا؟؟؟!!!

عح

عح

عح

بخوره تو سرم رتبه ی چهارم -_______-

۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۲۸

دارم تو خونه عین چی می لرزم، دو تا بافتنی رو هم پوشیدم، می گم: خب چرا باید خونه مون انقد سرد باشه؟؟؟!!!!

بابام می گن: همینی ست که هست! -__-





در همین ساعات یکی اون بالا بالاها، وسط خونه شون رفته استخر و داره شهر که زیر برفه رو از پنجره نگاه می کنه...

۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۱۸

ماه من، اون سال‌های اول خیلی حالش خوب بود!

روزهایی داشت که سفیدپوش می‌شد و صبح‌هایی داشت که غرق سکوت دل‌نشین زمستونی بود...

چندسال بود که ماه من خاکستری بود! روزهاش خشک و سوزدار...

ماه قشنگم، دوباره حالش خوب شده! با سفیدیش دوباره باعث خنده‌ی مردم شده!

دلم تنگ شده بود برای این حال ماهم...

اون‌قدری که دیروز مثل یه بچه از سفیدی‌های معلق تو آسمون ذوق می‌کردم و رگ گردنم می‌زد بیرون!!

خدایا شکرت...

خدایا می‌شه ۲۰ام هم؟؟!

۰۹ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۳۲

آهای بلوط خانم!

اگه کسی بهت اون قولی که تو پست لیوت نوشتی رو داد و بهش عمل کرد، بچسب بهش و ولش نکن...

عح😒

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۴۳

عزیز دلم!

من یه تشکر خیلی بزرگ بهت بده کارم...

چون بهم اجازه دادی حرفایی رو بزنم که خیلی وقت بود نزده بودم...

خیلی وقت بود که چون آدما از وابستگی می ترسن، نباید از خط قرمزها رد می شدم...

خیلی وقت بود که نباید احساسات قشنگ و واقعی م رو به آدما می گفتم...

خیلی وقت بود که دل تنگی م برای آدم ها رو فقط توی "دلم برات تنگ شده" خلاصه کرده بودم...

خیلی وقت بود "برای کسی حرف نزده بودم"...

چون آدم های دوست داشتنی م در حال فراموش کردن منن!

چون آدم های دوست داشتنی م در حال جای گزین کردن منن!

چون آدم های دوست داشتنی م قدر حرف زدن هام رو ندونستن و من لج کردم؟!


سعید مونث عزیزم!

دلم برات خیلی تنگ شده... 

۰۸ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۴۵

امروز سر ناهار بحث سر ما سه تا بود بعد بحث رفت سر زمان تولدمون بعد بابا گفت:

جسارت به آقا مصطفا نباشه ولی برکتی که قولش رو دادن، سر دخترها بیش تر بود...

۰۶ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۵

خدایا می خواستم بگم اگه یه روزی یه آقایی اومد و جاش رو تو دل من باز کرد و شد هم سرم، یا با هم بمیرانمون، یا اول من رو بمیران...


۰۶ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۱

عطر محبوب‌تون رو بدین به محبوب‌تون بزنه!

درسته که این محبوب کجا و اون محبوب کجا، ولی این دو محبوب کنار هم‌دیگه، عجیب ثبت می‌شن تو ذهن آدم...

۰۵ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۷