گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

۵۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

شوعرم رو که برگزیدم، براش یه جوری غذا درست می کنم که فکر کنه اومده رستوران!

بعدش هم مجبورش می کنم که ظرف ها رو بشوره تا خودم فک کنم اومدم رستوران!

خیلی هم عالی :دییییی

۰۶ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۴۴

از بیمارستان که بر می گشتیم، مصطفا باید دایی رو می برد جایی برا همین توی خیابون رام از ماشین پیاده شدم که پیاده برم!

بلد نبودم درست راه رو، تو گوگل مپ زدم که بهم آدرس بده. اول فکر کردم از جلوی خونه تون رد می شم، به سرم زد که زنگ بزنم بهت که: لباس بپوش بیا پایین ببینمت!

به ذره که دقت کردم، دیدم نه تنها از جلوی خونه تون رد نمی شم که، تو اصلا تهران نیستی...

دلم برات یه ذره شده موید من! 

۰۶ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۴۱

نوه ی خاله ی مامانم شش ماهه دنیا اومد!

وقتی موقع راه رفتن ش شد، راه نرفت! به حرف افتاد ولی راه نیوفتاد...

امروز مامانم داشت با دخترخاله ش حرف می زد و در مورد بچه ی خواهرش ازش پرسید. گفت: الان پاش دیگه مشکل نداره و باید شروع کنه به راه رفتن ولی همش می گه: اگه بی افتم چی؟

بعد ادامه داد: می دونی؟ بچه موقع راه رفتن، افتادن حالیش نیست! دلش رو می زنه به دریا، یاعلی می گه و راه می افته...

۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۲۰

علاوه بر در اتوبوس‌ها، کاش به این چیزا که کارت مترو رو می‌زنن روش درش باز می‌شه هم سنسور وصل کنین!!

اون‌سری که دست‌هام کبود شد رو الان یادم اومد -___-

.

.

.

فکر می‌کردم فقط در خونه‌ی عمه قابلیت استفاده برای خودکشی رو داره! :/

ولی از در اتوبوس و اون چیزا که کارت مترو رو می‌زنی درش باز می‌شه(:دی) هم می‌شه برا این کار استفاده کرد...

البته یه ذره سخته آدم سرش رو بذاره لای در اتوبوس و پله‌ش -__-

قشننننگ مصداق رفتن شصت پا تو چشم بودم ینی امروز!  :||

۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۵۲

کاش، فقط کاش، برا اون درهای لامصبِ اون اتوبوس‌های لامصب، یه سنسوری، کوفتی بذارین که اگه یه آدم موند بین‌شون، جلو چشم همه مغزش متلاشی نشه!!

عحححح

داشتم پام رو از دست می‌دادم خب! له شد!!!

داغون شدم :|||

۰۶ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۳۴

این فیلم رو ببینید!

فارغ از پیجی که فیلم رو گذاشته و کپشنی که پاش نوشته شده و هر چیز دیگه، می‌خوام بگم که این آدم جنگ‌طلبه! آدم‌کشه! تروریسته! این کارهایی هم که کرده، صرفا به خاطر این بوده که دوربین‌ها ضبط کنن...


تنت سلامت...

۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۵۲
جدیدا، خیلی ازم می‌پرسن که: چرا عروسی نمی‌کنی؟
نمی‌دونم چرا تا قیافه‌م رو می‌بینن فکر می‌کنن که مستعد این‌کار هستم!!
ولی، اگه قرار بود علت رو بهشون توضیح بدم(که در ۹۹ درصد مواقع قرار نیست) یکی از دلایلی که می‌گفتم این بود که

می‌ترسم!
مثل همیشه، از شکست می‌ترسم...
۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۳۷

اون موقعی که در عرض دو ثانیه کل بدنم داغ کرد و اشک‌هام گوله گوله روی گونه‌ها و موهام ریخت و از گریه لرزیدم، کاش یکی این‌جا بود که حواسش بهم بود...

۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۱۲

فردا روزیه که بعد از شنیدن خبر یا حالم خییییییلی بد می‌شه، یا حالم خییییییلی خوب می‌شه!

حالی که الان دارم و منتظر فردا نشستم، افتضاح‌ترین حال ممکنه!

و جالب این‌جاست که این خبر رو وقتی می‌شنوم که تو مدرسه‌ام. مثل اون سالی که مادر عمل کرد...

۰۲ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۲


نَفسی عَلَی زَفَراتِها مَحْبوسَةُ    یا لَیْتَها خَرَجَت مَعَ‌الزَّفَرَاتِ

لا خَیْرَ بَعدَکَ فی‌الحَیاةِ وَ اِنَّما    أَبکِی مَخَافَةَ أنْ تَطُولَ حَیاتِی


غصه‌ی امیرمون...

۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۵۳