گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

به گوشه‌های پنهان سرک نکشید!!

گوشه

آشنای محترم!
اگر گشتی و گشتی و گشتی تا آدرس این‌جا رو پیدا کنی و از راهی به جز رضایت خودم این‌جا رو پیدا کردی، حضورت در این‌جا و خوندن پست‌ها از طرف‌ت اشتباهه!
هم می‌فهمم، هم ناراحت می‌شم...
اگر با این خیال وارد شدید که قراره متن های ادبی جالب و دوست داشتنی بخونید، باید بهتون توصیه کنم که وقت‌تون رو تلف نکنید...

آخرین مطالب

مامان‌بزرگه

يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

مامان‌بزرگه از زور ناراحتی، گریه کرد و خون‌دماغ شد و اشهدش رو خوند.

امیر گریه کرد و داد زد و باباش رو صدا کرد.

مامان و باباش و منیره اومدن و مامان‌بزرگه آروم شد.

منیره گریه کرد.

مامان‌بزرگه بغل‌ش کرد و گریه کرد.

پارسال این‌موقع‌ها وقتی که داشتیم برای تئاتر فاطمیه آماده می‌شدیم، مادر رفتن بیمارستان برای عمل.

آخرین روز قبل عمل، مادر رو بغل کردم و بهم گفتن: دعا کنین اگه قراره خوب نشم برم...

شبش خونه‌ی عمو مشلول خوندیم...

۹۵/۱۲/۰۱

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.